داستانهای زیبا

داستانهای زیبا

روشنایی در ذهن انسان
داستانهای زیبا

داستانهای زیبا

روشنایی در ذهن انسان

HOW FRIENDSHIP BREAK چطور یه دوستی خراب میشه؟

HOW FRIENDSHIP BREAK

 

 

چطور یه دوستی خراب میشه؟

 

Both Friends Will Think The Other Is Busy

 

 

هر دو دوست فکر میکنند طرف مقابلشون گرفتاره

 

And Will Not Contact, Thinking It May Be Disturbing

 

 

و تماس نمیگیرن چون فکر میکنن نباید مزاحم بشن

 

As Time Passes


وقتی زمان گذشت


 

Both Will Think Let The OTher Contact


 

 

هردو فکر میکنند بذار طرف مقابل تماس بگیره


 

?After That each Will Think Why I Should Contact First
 


 

بعدش هرکدوم فکر میکنند که چرا من اول تماس بگیرم؟



 

Here Your Love Will Be Converted To Hate



 

اینجاست آغاز تبدیل عشقشون به نفرت


 

Finally Without Contact The Memory Becomes Weak


 

 

نهایتا بدون هیچ تماسی از یاد هم غافل میشن


 

.They Forget Each Other


 

 

وهمدیگر و فراموش میکنن


 

...So Keep In Touch With All And Pass This TO All Your Friends


 

 

پس تماستون رو با هم حفظ کنید و این داستان رو برایهمه بفرستید


 

.I Don`t Want To One Of This Kind


 


نمیخوام شما یکی از این دو نفر باشید

ارزش

ارزش !!!! ...


To realize The value of a sister, Ask someone Who doesn't have one


ارزش یک خواهر را، از کسی بپرس که آن را ندارد


To realize The value of ten years, Ask a newly Divorced couple


ارزش ده سال را، از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند


To realize The value of four years, Ask a graduate


ارزش چهار سال را، از یک فارغ التحصیل دانشگاه بپرس


To realize The value of one year, Ask a student who Has failed a final exam


ارزش یک سال را، از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده است


To realize The value of one month, Ask a mother who has given birth to a premature baby


ارزش یک ماه را، از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده است


To realize The value of one week, Ask an editor of a weekly newspaper


ارزش یک هفته را، از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس


To realize The value of one hour, Ask the lovers who are waiting to meet


ارزش یک ساعت را، از عاشقانی بپرس که در انتظار زمان قرار ملاقات هستند


To realize The value of one minute, Ask a person who has missed the train, bus or plane


ارزش یک دقیقه را، از کسی بپرس که به قطار، اتوبوس یا هواپیما نرسیده است


To realize The value of one-second, Ask a person who has survived an accident


ارزش یک ثانیه را، از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است


To realize The value of one millisecond Ask the person who has won a silver medal in the Olympics


ارزش یک میلی ثانیه را، از کسی بپرس که در مسابقات المپیک، مدال نقره برده است


Time waits for no one


Treasure every moment you have


You will treasure it even more when you can share it with someone special


زمان برای هیچکس صبر نمیکند


قدر هر لحظه خود را بدانید


قدر آن را بیشتر خواهید دانست اگر بتوانید آن را با دیگران نیز تقسیم کنید


To realize the value of a friend, Lose one


برای پی بردن به ارزش یک دوست، آن را از دست بده


Forward this letter to friends, to whom you wish good luck


این نوشته را به دوستان خود یا هر کسی که برایش آرزوی خوشبختی دارید، ارسال کنید


Peace, love and prosperity to all


صلح، عشق و کامیابی ارزانی همگان باد


سه نکته مهم در موفقیت !!!! ...

Interview with god


 

*************************************************************************************
Interview with god
گفتگو با خدا
I dreamed I had an Interview with god
در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کنم
"God asked"So you would like to Interview me?
خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفتگو کنی؟
"I said"If you have the time
من در پاسخش گفتم : اگر وقت دارید
God smiled My time is eternity
خدا خندید و گفت: وقت من بی نهایت است
What questions do you have in mind for me?
در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟
What surprises you most about humankind?
پرسیدم: چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟
God answered That they get bored with childhood.
خدا پاسخ داد: کودکی شان. این که آنها از کودکی شان خسته می شوند
They rush to grow up and then long to be children again.
عجله دارند که بزرگ شوند. و بعد دوباره پس از مدت ها، آرزو می کنند که کودک باشند
That they lose their health to make money
این که آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند

And then lose their money to restore their health.

و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند
By thinking anxiously about the future. That
این که با اضطراب به آینده می نگرند
They forget the present.
و حال را فراموش کرده اند
Such that they live in neither the present nor the future.
و بنابراین نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده

That they live as if they will never die.

این که که آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند
And die as if they had never lived.
و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند
God's hand took mine and we were silent for a while.
دست های خدا دستانم را گرفت برای مدتی سکوت کردیم

And then I asked

و من دوباره پرسیدم
As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?
به عنوان یک پدر می خواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیاموزند؟
To learn they cannot make anyone love them.
بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد
What they can do is let themselves be loved.
کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند
To learn that it is not good to compare themselves to others.
بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند
To learn that a rich person is not one who has the most.
بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد

But is one who needs the least.

بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد
To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.
بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در دل آنان که دوستشان داریم ایجاد کنیم
And it takes many years to heal them.
اما سال ها طول می کشد تا آن زخم ها را التیام بخشیم
To learn that there are persons who love them dearly.
بیاموزند که آدم هایی هستند که آنها را دوست دارند
But simply do not know how to express or show their feelings.
فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند

To learn that two people can look at the same thing and see it differently.

بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند

To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.

بیاموزند که کافی نیست فقط آنها دیگران را ببخشند
They must forgive themselves.
بلکه آنها باید خود را نیز ببخشند
And just know that I am here.
فقط این که بدانند من اینجا هستم
Always
همیشه
پیامی پر ازامید

فلسفه پیدایش تخته‌نرد


فلسفه پیدایش تخته‌نرد

خرد و خلاقیت بزرگمهر

Join Gevo Group 

در زمان پادشاهی انوشیروان خسرو پسر قباد، پادشاه هند ( دیورسام بزرگ ) برای سنجش خرد و دانایی ایرانیان و اثبات برتری خود شطرنجی را که مهره‌های آن از زمرد و یاقوت سرخ بود، به همراه هدایایی نفیس به دربار ایران فرستاد و ( تخت ریتوس ) دانا را نیز گمارده انجام این کار ساخت. او در نامه‌ای به پادشاه ایران نوشت: از آنجا که شما شاهنشاه ما هستید، دانایان شما نیز باید از دانایان ما برتر باشند. پس یا روش و شیوه آنچه را که به نزد شما فرستاده‌ایم ( شطرنج ) باز گویید و یا پس از این ساو و باج برای ما بفرستید.

شاه ایران پس از خواندن نامه چهل روز زمان خواست و هیچ یک از دانایان در این چند روز چاره و روش آن را نیافت، تا اینکه روز چهلم بزرگمهر که جوانترین وزیر انوشیروان بود به پا خاست و گفت: این شطرنج را چون میدان جنگ ساخته‌اند که دو طرف با مهره‌های خود با هم می‌جنگند و هر کدام خرد و دوراندیشی بیشتری داشته باشد، پیروز می‌شود، و رازهای کامل بازی شطرنج و روش چیدن مهره‌ها را گفت. شاهنشاه سه بار بر او درود فرستاد و دوازده هزار سکه به او پاداش داد .

پس از آن ( تخت ریتوس ) با بزرگمهر به بازی پرداخت. بزرگمهر سه بار بر تخت ریتوس پیروز شد. روز بعد بزرگمهر تخت ریتوس را به نزد خود خواند و وسیله بازی دیگری را نشان داد و گفت: اگر شما این را پاسخ دادید ما باجگزار شما می شویم و اگر نتوانستید باید باجگزار ما باشید.

دیورسام چهل روز زمان خواست، اما هیچ یک از دانایان آن سرزمین نتوانستند ( وین اردشیر ) را چاره گشایی کنند و به این ترتیب شاه هندوستان پذیرفت که باجگزار ایران باشد.

فلسفه پیدایش

30 مهره: نشان گر 30 شبانه روز یک ماه

24 خانه: نشان گر 24 ساعت شبانه روز

4 قسمت زمین: 4 فصل سال

5 دست بازی: 5 وقت یک شبانه روز

2 رنگ سیاه و سپید: شب و روز

هر طرف زمین 12 خانه دارد: 12 ماه سال

تخته نرد: کره زمین

زمین بازی: آسمان

تاس: ستاره بخت و اقبال

گردش تاس‌ها: گردش ایام

مهره‌ها: انسان‌ها

گردش مهره در زمین: حرکت انسان‌ها ( زندگی )

برداشتن مهره در پایان هر بازی: مرگ انسان‌ها

Join Gevo Group 

اعداد تاس

1 : یکتایی و خداپرستی

2 : آسمان و زمین

3 : پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک

4 : شمال، جنوب، شرق، غرب

5 : خورشید، ماه، ستاره، اتش، رعد

6 : شش روز افرینش
 

پل سارتر: از همه اندوهگین تر کسی است که از همه بیشتر می خندد

وین دایر: این شمایید که به مردم می آموزید که چگونه با شما رفتار کنند

ناپلئون: من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام

مارکز: هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران

کانت: چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی مثل من رفتار کن

چارلی چاپلین: خوشبختی فاصله این بدبختی است تا بدبختی دیگر

جرج آلن : اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته می‌مانند، می‌شکنند       

میکل آنژ: چه غصه هایی بخاطر اتفاقات بدی که هرگز در زندگی ام پیش نیامد خوردم

ویل کارنگی:راه نفوذ در دیگران، دانستن آرزوهایشان است

چارلی چاپلین: دنیا به قدری بزرگ است که برای همه جا هست به جای آنکه جای دیگران را بگیرید سعی کنید جای خود را بیابید.

اورپیدس: نیکوست، که ثروتمند باشی و پرتوان، اما نیکوتر است که دوستت بدارند

جیمز آلن شما به همان اندازه که بخواهید کوچک، و به همان اندازه آرزو کنید بزرگ می شوید

افلاطون :سرمایه خود را از چیزهایی که از ذات تو خارج بود، مساز

نیکی جیووانی :دنیا جای زیبایی برای ماندن نیست

دکتر علی شریعتی :بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید شاید هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن

 

اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت

اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند

اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند....

    فقط از فهمیدن تو می ترسند. "    

 دکتر علی شریعتی